آرسینآرسین، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

آرسین حبیبی شاهزاده مامان و باباش

96/5/2

دیگه تو سوپت بلدرچین ریختم کلی هم خوشت اومد تو غذا خوردی و مامان هم کیف کرد
10 مرداد 1396

96/4/29

پسری مامان قشنگ مامان سایه خودتو میدیدی برات جالب بود یجورایی میخواستی سایه رو بگیری دستاتو بردی سمت سایه با تعجب نگاه کردی
10 مرداد 1396

96/4/28

رفتیم طالقان اونجا تو ایوون نشستی کلی کیف میکردی مامانی تو مثل من عاشق گل و گیاهی اونجا هم تو حیاط پر از درخت بود هوا هم که خنک کلی کیف کردی تازه تاپ بازی هم کردی بابا ابراهیم یه تاپ مخصوص تو گرفته بود بعد استخرت رو هم آب کردیم آب بازی کردی . زوم کرده بودی رو درخت  آلبالو دستتو دراز میکردی بگیری آخر سر هم موفق شدی ...
10 مرداد 1396

96/4/24

امشب غذای جدیدت رو خوردی سوپ خیلی هم خوشت اومد نوش جونت باشه زندگی من
25 تير 1396

96/4/23

خخونه مامان زهرا هستیم عصر جمعه داشتی کارتون میدیدی دلی انقور بامزه دمر شده بودی همچین بی حس و حال کارتون نگاه میکنی دلم میخواد قورتت بدم انقدر که تو خوشمزه ای کارات با مزه هست ...
25 تير 1396

96/4/19

ققربون اون دستای کوچولوت بره مامان دیگه وقتی میشینی اگه اسباب بازیات میفته جلوت دیگه خودتو نیم خیز میکنی خودت دستاتو میکشونی به سمت جلو برمیداری دیگه نیاز نیست من بهت کمو کنه برا برداشتن چیزی اگه دستت نمیرسید با دهن کوچولوت اشاره میکردی لباتو غنچه میکردی به سمت اون وسیله مخصوصا اگه پستونک بود یجوری میفهموندی که اونو میخوای
21 تير 1396

96/4/19

چهارمین غذای جدیدت یعنی همون حریره بادام رو شروع کردی به خوردن
21 تير 1396

96/4/15

دیگه تونستی راحت بشینی صاف نشستی و دیگه چپه نمیشی رو زمین دیگه قبلا دستاتو میزاشتی وسط پاهات حالت نیم خیز میشستی الان دیگه بدون کمک دستات صاف میشینی ...
21 تير 1396

96/4/15

  سالگرد عقد مامان مهسا و بابا یاسری روز قبل یعنی چهاردهم بود ولی امروز جشن گرفتیم وجود تو شادی ما رو بیشتر میکنه ...
21 تير 1396