آرسینآرسین، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

آرسین حبیبی شاهزاده مامان و باباش

96/4/4

تولد 6 ماهگیت رو خونه مامان سیما جشن گرفتیم چقدر زود 6 ماهت تموم شد دوستت داریم مامانی من و بابا یاسر هرکاری میکنیم برا خوشحال شدن تو هر ماه تولدت یه تم خاصی مد نظرمونه این دفعه گفتیم طرح باب اسفنجی باشه و لباسات زرد و. نارنجی ...
7 تير 1396

96/4/4

مامان زهرا همش میگفت تلفن رو بزار کنار گوش ارسین باهاش حرف بزنم تو هم خوشت میومد عشق تلفن بودی هرکی زنگ میزد دلت میخواست گوشی رو بگیری از اون طرف خط قربون صدقت میرفتن تو هم کلی ذوق میکردب ...
2 تير 1396

96/4/1

یاد گرفتی تا گرسنت میشد و شیر میخواستی میگفتی آم aaammm نفس طلای مامان قربون اون هوشت برم هروقت شیر میخواستی بخوری بهت میگفتم aaammm برا همین بعد چند وقت تو هم یاد گرفتی گفتی با اینکه 6 ماهت تازه داشت تموم میشد هروقت چیزی هم میخواستی اشاره میکردی بعضی وقتا به پستونکت بعضی وقتا به شیشه شیرت نگاه میکردی هو هو میکردی من میفهمیدم چی میخوای دوستت دارم مامانی
2 تير 1396

96/3/31

میشوندمت پاهاتو با فاصله از هم باز میزاری دستتاتو میاری وسط پاهات خودتو خم میکنی که تعادل نشستن نگه داری نیم خیز نشستی  ...
31 خرداد 1396

96/3/29

بعد از اولین غذا خوردن بقدری شارژ بودی که برای اولین بار خودت. یدفعه دمر شدی و مدت طولانی دمر موندی ...
31 خرداد 1396

96/3/29

اولین باری که غذا خوردی واقعا برام لذت بخش بود من و بابا کلی از خوشحالیت ذوق کردیم دوستت داریم پسرم.  قبل غذا خوردن دست و صورتت رک شستم یک مقدار بهت آب دادم خوردی بعد لعاب برنجت رو دادم ساعت 10وننیم شب نوش جون کردی  ...
31 خرداد 1396

96/3/29

اولین باری که به مدت 5 دقیقه تونستی بشینی بعدش چپه شدی😅😅 به زور عروسکات نشوندمت احساس کردم با وجود عروسکات خیلی خوشحال میشی چون بعدش میخواستم اولین غذا رو بهت بدم دوست داشتم از ته دل خوشحال باشی و روز اول غذا خوردنت بهترین خاطره برات باشه شاهزاده من ...
31 خرداد 1396