98/4/5
مامانی قشنگم امروز اومدیم طالقان پیش بابایی و مامان سیما دیگه مثل همیشه بازی و خوشحالی میکنی کلی هم دلت برا بابایی تنگ شده بود همش تو بغل بابایی هستی ولی از طالقان که برگشتیم دیگه هر روز صبح گریه میکنی که مهد نری همش میگی بابایی تا میگم بریم مهد گریه میکنی میگی نه نه نه میگی بابایی دیگه به سختی میای مهد کودک دلت میخواد پیش بابایی باشی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی