امروز اوردیمت لب دریا خواب بودی تا بیدار شدی دریا رو دیدی ذوق کردی لباستو عوض کردم بدو بدو رفتی تو آب اصلا نمیتونستم جلوتو بگیرم همش میرفتی جلو ذوق میکردی بچه ها هم تو اب بازی میکردن کلی هم اب دریا خوردی دیگه داشتیم میاوردیمت از اب بیرون هوا سرد شده بود انقدر گریه کردی ...
وقتی داریم از خونه میریم بیرون بدو بدو میریسه راهی پیریز رو با پاهات خاموش میکنی از من یاد گرفتی تازگیا برقا رو خاموش میکنیم شروع میکنی ؟آروم حرف زدن ناناز
یاد گرفتی همه چیز رو با انگشتت نشون میدی میگی این؟ یعنی بهت توضیح بدیم این چیه تازه بعدش هم بعد اینکه میگی این خودت شروع میکنی به زبون خودت توضیح دادن انقدر خوشت اومده که نصف شب هم از خواب بیدار میشی انگشتتو اینور و اونور نشون میدی میگی این وای وای یکار بدی هم کردی یه گاز گنده از دستم گرفتی تا 3 روز جاش مونده بود شیطونک ...
امروز رفتیم خونه مامان زهرا کلی با نیما بازی میکنی اسم نیما رو صدا میکنی میگی نو نو . با نیما دنبال بازی کردی نیما میگفت بدو تو هم جیغ زدی گفتی اودو . نازه پیش نیما گذاشتمت رفتم انقدر آقایی اصلا اذیت نکردی بازی کردی وقتی نیما داشت میرفت دنبالش گریه میکردی ...