96/10/11
امروز خیلی اذیت شدی صبح با بابایی ابراهیم اومدیم خانه بهداشت واکسن 1 سالگیت رو زدی گریه کردی ولی تو انقدر آقایی که زود ساکت شدی بعدش رفتیم خونه مامان زهرا نیما هم اونجا بود کلی بازی کردی بعد من و نیما رو کاغذ شروع کردیم نقاشی کردن تو هم نگاه کردی وقتی رفتیم اونرتر دیدم مداد رو برداشتی داری رو کاغذ خط خط میکشی قربون اون هوشت بره مامانی
نویسنده :
مهسا
9:16