96/9/3
انگار دیروز که رفتی آرایشگاه یدفعه شیطون شدی شدی یه ادم دیگه از درو دیوار بالا میری جاکفشی رو گرفتی وایسادی از اون طرف رفتی دستتو انداختی تو جا دستمالی هرچی دستمال کاغذی بود کشوندی بیرون
من تو آشپزخونه بودم یدفعه دیدم تند تند پله ها رو داری میای بالا همیشه تا پله اول میومدی بعد رو همون پله اول میخوابیدی هیچوقت تا بالا نیومده بودی امروز بدون اینکه بهت یاد بدیم اصلا نمیدونم از کجا فهمیدی که اینطوری باید بیای یدفعه پله ها رو اومدی بالا بعد چهاردست و پا دوییدی تو آشپزخونه . از فرداش صندلی گذاشتم شوفاژ گذاشتم هرچیزی که فکر میکنی گذاشتم جلو پله ها که نری بالا ولی با زیرکی و زبلی از لای وسایل رد شدی رفتی بالا
شیطونک من ملوسک کم باهوش مامانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی