96/9/2
امروز با بابا یاسر و من بردیمت آرایشگاه یخورده ترسیدی ولی فقط بغض داری قربونت برم موهاتو کوتاه کردیم خیلی قیافت شیطون شده آرایشگرت میگفت بچه ها همه آرایشگاه رو میزارن رو سرشون ولی تو انقدر ؟آقایی که فقط ؟آروم و مظلوم بغض میکردی و گریه میکردی ولی دیگه آخراش آروم شدی و عادت کردی تازه برات جداگانه وسایل آرایشگری هم گرفتیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی