آرسینآرسین، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه سن داره

آرسین حبیبی شاهزاده مامان و باباش

ار 16 فرودین تا 24 فروردبن

قربونت برم مامانی یکی از کارهای بامزه که انجام میدی تا میگم بوس بده بدو بدو سرتو میتذی جلو که من سرتو ببوسم 16 فروردین تا میگیم هوهو تو میگی چی چی 17 فروردین دم در همش بابای میکنی 20 فروردین امروز انقدر دنبال بابا یاسری اشک ریختی نزدیک بود از حال بری من اوردمت تو کوچه بازی کنی یادت بره دویبدی دنبال گربه ماو ماو کنون دم گربه بیچاره رو گرفتی  جالب اینکه میدونی گربه اکثرا تو باغچه یا زبر ماشینه سریع تو باغچه و زیر ماشینو نگاه میکنی 24 فروردین پریدن یاد گرفتی انقدر بامزه میپری میگم 1. 2 بپر تو هم سر جات بپر بپر میکنی دور خودت میچرخی تو آخه خیلی نمکی  ...
31 فروردين 1397

97/1/15

از امروز هر روز با بابا یاسر میبریمت پارک تا میریم پارک بچه ها رو میبینی ذوق میکنی میدوییدی دنبالشون نی نی نی نی بغلشون میکنی انگشت تو چشم میکنی ...
31 فروردين 1397

97/1/14

خودت سوار چرخت میشی خودت پیاده میشی بعضی وقتا هم برعکس سوار میشی ...
31 فروردين 1397

97/1/12

مامانی به چیز جالب هرجا پله باشه از نیم متر مونده به پله میخوابی عقب عقب میای پایبن امروز رفتیم خونه دایی بابا یاسر با اینکه اولین بار بود خونشون بودی نمیدونم چطوری پله بین حال و پذیرایی رو متوجه شدی سذیع دنده عقب گرفتی عقب عقب پله رو رد کردی
31 فروردين 1397

97/1/9

امروز من و تو و مامان سیما و بابا ابراهیم اومدیم سعداباد خیلی خوش گذشت شبش هم عید دیدنی رفتیم خونه خاله معصومه و عمو حمید امان از دست تو بچه یه طوطی هلندی دارن اولش که طوطی تا حرف میزد تو غش کردی از خنده بعدش همش انگشتتو از فقس میبردی واخل دست میزدی به طوطی دخلشو اوردی بعد کلی با دختر کوچولوشون مهرسا بازی کردی میخواستیم بیایم خونه تا تو ماشین انقدر گریه کردی که چرا منو اوردبن ...
31 فروردين 1397

97/1/7

امروز با عمه سوده و مامان سیما رفتی پارک موهات رو هم بسنه بودن جالبه عمه میگفت خودت کلیپس میاری میزاری رو موهات یعنی برتم ببندین بعد از پارک با بابایی رفتی حموم کلی بازی کردی ...
18 فروردين 1397

97/1/5

از امروز یاد گرفتی با خودت حرف میزنی انگشتت رو هم حالت اشاره این ور و اونور میکنی عین ادم بزرگا که بحث میکنن ...
18 فروردين 1397

97/1/3

امروز داریم میریم پاساژ کوروش دم در خونه گربه دیدی دنبالش میکنی ذوق میکنی میگی ماو ماو بعدش اومدیم پاساژتو پاساژ دستمونو ول کردی بدو بدو دوییدی وسط جمعیت خوشحال جیغ میزدی دوست داری همش راا بری بابا یاسر هم دنبالت میدویید
18 فروردين 1397

96/12/29

امروز ساعت 7 و 45 دقیقه غروب سال تحویل 97 هست بابا یاسر صبح رفت ماهی خرید نمیدونی چیکار میکنی میخوای دست کنی تو ماهی تا میبریمش گریا میکنی جیغ میزنی میگی مایی مایی امسال موقع سال تحویل رفتیم خونه مامان زهرا اونا هم تنها هستن ...
18 فروردين 1397